💌شما
از: نگین
به: منجی عالم بشریت
🍃💔به نام حضرت دوست💔🍃
مولای من!
ای یوسف دور افتاده از کنعانِ امّت اسلام؛
ای قلب تپنده قرآن؛
ای نور دیده؛
ای غریب؛
ای اسیرِ جهلِ امّت؛
ای رانده شده از شهر و دیار؛
ای بادیه نشین غمهای بیپایان؛
ای مصداق «اذا ضاقت علیهم الارض بما رحبت»
ای سلطان عشق!
تو را با کدامین نامت صدا بزنم تا دلم آرام گیرد؟
ای اشکها مجالم دهید تا با مولای خود سخنی بگویم، مولایی که تنها نامی از او شنیدهام.
ای دل! نسوز و بگذار تا بسازم با نام یوسف گم گشتهام.
ای دستها نلرزید و اجازه نوشتن را از من نگیرید.
ای قلم! اگر تو نیز دوست مرا میشناختی و در این دوستی به دوری میرسیدی و در این دوری به عین حقیقت میسوختی، به جای نوشتن، عود میشدی و آتش میگرفتی و ساحل غم را به عطر افسوس معطر میساختی.
آه از این همه دوری و بیپناهی؛
آه از این همه بیچارگی و درماندگی.
عزیز من!
اگر چه شایسته تو نیستم. امّا یتیمم و با یتیمی بزرگ شدهام و از یتیم انتظار فراوان نخواهد بود.
مگر نه این است که تو را پدر امّت آخرالزمان و ما را ایتام تو نامیدهاند؟!
مگر نه این است که ما دور از پدر مهربانی چون تو، شبها را صبح کردیم و روزها را به شب رساندیم؟
از تو میپرسم، ای پدر خوبان
ما کی و کجا دست نوازش تو را در سیاهی ظلمت بر سر خود احساس خواهیم کرد؟ کی و کجا چشمانمان به رؤیت سیمای پدرانهات روشن خواهد شد؟
🍂🌳🍂🌳🍂🌳🍂