بستربیماری
💌شماره۱۴
اقای مهربونم سلام
از: فاطمه
به: امام حسین علیه السلام
میدونی الان که این نامه رو مینوسم کجام ...
توبستربیماری ..
بیماری کرنا
من وخانوادم وچندتاازخواهروبرادرام
کرونا گرفتیم.
ماهرسال توهیئت روستامون برات بال وپرمیزدیم
اما .
نمیدونم خیلی گنه کاریم خیلی تورو اذیت کردیم
اقاجون میدونی الان کجاییم؟
توبستربیماری
ایاازحال دلم خبرداری ؟
حسین جان .
میدونی دلم براروضه هات براکنج هیئت اتش گرفته ؟
اماافسوس که ای بلای خانمان سوز نمیگذاره
حتی به روضه هات سربزنم.
حسین جان توروبه مادرت فاطمه .
میدونی دلتنگ یک سینی چای وپذیرایی ازعزاداراتم.
الان که این نامه رومینویسم
صدام که گرفته
چشمام سونداری ازدرداین مریضی اشکهایم سرازیره برای یک لحظه امدن به خانه ات
اقا جون ازخودت میخوام به حق
۶ماهت علی اضغر به دستای قط شده ی برادرتون
عباس
ارزوی کربلا روبه دلم نذاری
کربلات نیامدم اماازهمین جا دلم روراهی کربلات میکنم .
قبول کن زیارتم روازراه دور
اقای مهربونم ازخودتون میخام اول مریضای دیگه
روشفاعت کنید
بعد هم من وخانوادم
تابتوانیم یک باردیگه بیام توخونت نوکری
کنم
اقا مهربونم میدونم ازحال دلم خبرداری
حالا این دلـــــــــــــــــــــــــم
واین شما
دلــــــــــــــــــــــــم روبه گوشه ی ضریحت
گره زدم
دوست دارم
گره روخودت بــــــــــــــــــــــازکنی
اقای مهربون
السلام علیک یا اباعبدالله
وسلام علیکم ورحمت الله وبرکاتو))
ازطرف یه عاشق دل باخته
فاطمه🥀🥀🥀
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤