درگه عشق
💌شماره۸۳
بسم رب الحسین ؛ سفینة النجاة و مایهی حیات
از : زینب بنت المهدی «عج»
به : آقا ....
باز هم نتوانستم جز لفظ آقا خطابی برای وجود مقدست جست و جو کنم
سلام اربابم ! سلامی از همین دل تنگم به شما که دلتنگترینی
آقا؛ ما یا حداقل خود من هنوز منتظر بودن را درک نکردم
کسی که منتظر با روح و جسمش به جست و جوی یار بر میخیزد
با تک تک سلول هایش انتظار می کشد و بند بند وجودش در لحظه لحظه چشم انتظاری از هم میدَرَد ....
هنوز در جست و جویت یک شب بیداری ساده هم نکشیدهام
به اندازهی ساعتی توجه به محضرت منتظرت نبودم و در غم انتظارت حتی شبی چشم هایم خیس اشک نشده ......
چقدر از تو دورم اما ....
اما تو !!!!
اما تو نزدیکی ....
مثل همیشه ؛ مثل ارباب ! مثل کربلا...😭
باز هم یک سرِ این دلگویه رسید به کربلا
کربلا .....
کاش در درگه عشقت کربلایی باشیم نه فقط زائر کربلا
راستی آقا ! صدای قدمت چقدر دلنشین به گوشهای آن جوان کربلا نرفته رسید که عجیب کربلایی شد
مانند حضرت مادر ...؟!
( شهید روح الله قربانی که در جمله ای به همسر خود می گویند: صدای پای امام زمانم را می شنوم ..)
کاش آنقدر کربلایی بشویم که لایق بدانیمان جان نثارت باشیم ...
نشد ؛ فدای سرت ! جان نثار هم نشد کاش سربازت باشیم نه سربارت....!
امشب میخواهم بسپارم به دست خودت سه روز دیگر اربعین است و کاروان عمه جانت در طریق الحسین
خودت به از دیگران میدانی ....
امشب آن دعای پدارنهی همیشگی که یقین دارم پایان هر نامه بدرقهی راهم میکنی باشد هر چه که خودت برای ما میخواهی و میدانی و می پسندی