جرئت
💌شما
بسمالله الرّحمن الرّحیم
از: تبریزی
به: یگانه منجی
السّلام علیک یا حجةبنالحسنالعسکری
عجب دارم از جرأت و جسارت و پررروئی خودم که چُنین همّتی به خرج داده و به خود اجازه دادهام تا نامهای برای شما بنگارم، گرچه این نخستین بارم نیست و از این دست بیادبیها زیاد از این بندهی بند دریدهی بیبند و بار برآمده، امّا چه کنم؟
مستحضر هستید که ما یتیم و بیصاحب رها شدهایم؛ پناهی نداریم الّا أهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام و با اینکه غرقِ گناه و عصیانیم، باز این تشنگی را در سینههای آتشمسلکِ خود با وضوح تمام درک میکنیم و میدانیم که هیچ سرچشمهای و هیچ چشمهای، رودی، دریایی و اقیانوسی این توان را ندارد که این عطشِ نافذِ بر جان و استخوانِ ما را فرو بنشاند و آراممان کند.
حال که این نامه را مینگارم، دلیل بر این نیست که نعوذبالله و خاک بر دهانم، شما از چیزی مطلع نیستید، که هستید و هستید و هستید و اگر کسی در این مسئله تردیدی داشته باشد، از دایرهی ایمان برون فتاده و سرگردان است؛ چه خوش گفت جناب خواجهی شیراز که:
«هواخواهِ توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی»
سخن بسیار است و مجال اندک! تنها این را خدمت شریف عرض میکنم که دستی برسانید و افسارِ این گسیخته را مهار کنید و در جرگهی پیروانِ راستینِ خود درآورید و از نفسِ سرکشش برهانید، که عمر گذشت و آدم نشدم.
والسلامعلیکمورحمةاللهوبرکاته
💌🌺💌🌺💌🌺