وصیتنامه شهداء
بسماللهالرحمنالرحیم
از: افراگل
به: قطبعالمامکان
دلم میگیرد بعد از شنیدن وقایع روزهای اخیر.
دلم میگیرد واسهی طفل معصوم سهسالهیبیگناه، وقتی اسیر دست اغتشاشگران شد، به جرم چادری بودن مادرش.
چهار مرد جوان به همراه یک زن به صورت بچه لگد میزنند که او زنازاده و حرامزاده است. بینیاش را میشکنند تا جایی که استخوانش بیرون زده میشود.
قبل از آن چادر را از سر مادرش کشیده و او را انداخته بودند. سرش به جدول میخورد. بیهوش میشود.
خانم چادری از بیمارستان میآمد با یک عکس امآیآر در دست و بچه بغل، چنین بلایی سرش آوردند.
نیروهای امنیتی او را از دست آنها نجات میدهند.
بمیرم برای دل غُصهدارت مولایخوبم! شما اینها را میبینی و ما میشنویم.
آقا جان چقدر این روزها چادرم بوی چادر مادرت را میدهد.
چادری که دوباره روضههای کوچههای مدینه را به تصویر میکشد.
حالا میفهمم چرا چادرم در وصیتنامه شهداء میدرخشد تا جایی که میخوانم: خواهرم سیاهی چادر تو از خون سرخ من کوبندهتر است.
آقا از امروز به چادرم جور دیگری نگاه خواهم کرد. نگاه ولاییتان را از ما دریغ مکن.
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️