لحظه لحظهی شهادت
💌شما
بسمربالشهدا
از: زینب بنت المهدی
به: آنکه زهرای اطهر«س» خریدارش شد...
سلام بر سید روحالله
بین این روزها شلوغ به هر بهانهای که بود، خون ریختند و کشتند و کشتند و کشتند.
دختری یتیم، مادری داغدار غم عزیز و پدری که قامت خم کرده در غم جوان مثل پدر و مادر شما! همهی ما از ظهر عاشورا شنیدهایم، از هر که با هر چه داشت میزدهای گودال...
گریه کن مادر پهلو شکسته بودهایم، اما مگر چه کردید شما که لحظه لحظهی شهادتتان روضهی مجسم است؟! میگویند عدهای چاقو به دست و آنها که دست خالی بودند سنگ برداشتند، عدهای با لگد زدن و عدهای هم تن بیجانتان را به روی سنگ سخت خیابان کشیدند، نمیدانم میان روضههای فاطمیه چه خواستید از مادر که شهادتی چون خودشان را نصیبتان کردند. نصیب یک جوان دهه هشتادی:)
میگویند میان آن خیل نامردان کسانی بودند که لگد بر پهلو میزدند و نمیدانم آن دم به یاد راویت پهلو و در بودید یا دلتان راهی گودالی بود که راوی داستان پهلو و نیزه است.....!
میگویند میان آن همه زدن و نامردی کسی بود که شاید بیش از دیگران سنگ دل بود، همان که آخرین نفستان را گرفت همان که وقتی هنوز هم کمی جان در بدن بود با ضربهی بلوکیبر سینه کار را تمام کرد.
امسال با چه حالی مادرتان وارد روضههای فاطمیه بشود؟! از روضههایی بشنود که از هر یک نشانی داشتی و البته بیشترین نشان همین غربت است، غربتی که شاید بشود گفت؛ ارثیهی حضرت زهرا(س) به اولادشان است؛ به شهید سید روحالله عجمیان.
❤️🌸❤️🌸❤️