ادعای یاری شما
بسم الله الرحمن الرحیم
به: اربابم حسین علیه السلام
از: نائب الزیاره
سلام آقا جان
ماه محرم شد به وقت عزای حسین
دل بیقرار برای اربعین و کربلای حسین
مولای من
اگر اجازه دهید من شما را با نام پدر خطاب کنم، همانگونه که اینطور هم هست و شما پدر معنوی ما شیعیان و محبین هستید.
میخواهم خیلی صمیمانه با شما صحبت کنم و حس شیرین پدر و دختری را بیشتر درک کنم.
بابای من وتر الموتور دشت پر بلا
ای کاش کربلا بودم و ندای هل من ناصر ینصرنی عزیزترین فرد زندگیم را لبیک میگفتم.
کنار زینب میبودم، در خرابه مرهم دل رقیه ۳ساله میبودم، اما، اما... نکند من هم فقط ادعای یاری شما را دارم. بودند در کربلا کسانی که مقام شما را میشناختند، خوب میدانستند که پیامبر گرامی اسلام فرموده بود حسین از من است و من از حسین(خیلی هم به ظاهر آدمهای مؤمن و اهل نماز شب بودند)
نکند اگر در کربلا بودم من بیتفاوت به همه چیز بودم؟!
نکند من هم همفکر سلیمان صرد خزاعی میبودم؟!
وای خدای من
میترسم از عدم بصیرت.
میترسم از وسوسه نفس.
حسین جانم
خوب میدانم همین الان به من میگویی میتوانی خودت را ثابت کنی. آیا در خط حسینی (که یاری امامزمانت در این دوران سخت است) هستی یا خیر؟🥺
🌸🌺🌸🌺🌸