به نام خدا
به: امام مهربان
از: دختر فرمانده کد 20
آقا جان سلام
من هستم، یکی از میلیونها آدمی که بی نهایت دوستت دارند. آقا جان من همیشه از مادرم میپرسم؛ پس ما کی به کربلا میرویم؟ خاله و عمه رقیه اینها همیشه به کربلا میرن اما ما تا حالا نرفتهایم.
مادرم به من گفت: “بابا مدتی دستش خالی است. انشاءالله یک بار سه نفره باهم میرویم.” آقا دوست دارم به پدرم کمک کنید تا بدهیهایش را پرداخت کند و ما زودتر به دیدن شما بیایم.
امام زمان میخواهم روح مادربزرگم را شاد کنی و من را برای هر گناهی که مرتکب شدهام ببخشی. آقا جان من همیشه نگران حال پدر و مادرم هستم، لطفا همیشه آنها را سالم نگه دار.
به لطف وجود با شکوه شماست که من هستم و شما نمیدانید که من چقدر برای خداوند متعال ارزشمند هستم و چقدر دعاهای شما شامل حال من شده است که توانستهام چادر مشکی بر سر کنم و زینت و زیبایی خود را از نامحرم پنهان کنم تا در مسیر اشتباهی قرار نگیرم.
من شما را دوست دارم و میدانم که شما همچنین مرا دوست دارید که برای من دعا میکنید و چندین بار نامههای من را با کلمات مختلف میخوانید. من همیشه شما را در کنار خودم احساس میکنم و بزرگترین آرزوی من دیدار با شماست.
امیدوارم در زمان ظهور شما من هنوز در این دنیا باشم تا بتوانم از نزدیک شما را ببینم.
خدانگهدار
🕊اللهم عجل لولیک فرج 🕊
💌❤️💌❤️💌